فرهنگ مماشات و رنج مدام ما
فرهنگِ مماشات با رنج مدام 🤐
📝 معلم کمی زودتر آمده بود و تعدادی از دانشآموزان بعد از ایشان، یکی یکی وارد کلاس میشدند. ریگی زیر در بود و با هر بار باز و بسته شدنِ در، صدای ناهنجار و دلخراشی تولید میکرد، اما هر دانشآموز بیتوجه وارد شده و مینشست. معلم کلافه از صدا و عکسالعمل بچهها، منتظر یک اتفاق بود تا درسی بزرگ به ما بدهد. بالاخره دانشآموزی وارد شد و ریگ زیر در، باز ضجهای دلریشکن سر داد. دانشآموز خم شد ریگ را برداشت، توی سطل انداخت و در را با آرامش بست. معلم شادمان از جای خود برخاست و ضمن تشویق دانشآموز، آیندهای روشن برایش پیشبینی کرد و نکتهای گفت که برای همیشه در ذهن من نقش بست. او گفت:"بچهها، هیچوقت بی توجه به مسائل خودتون و اطرافتون نباشید. سعی کنید اونها رو حل کنید؛ نه اینکه باهاشون زندگی کنید و اونا مدام روحتون رو سوهان بکشند. اگه به این سوهان روحها عادت کنید، روحتون فرصت پرواز رو از دست میده."
🖌 آن دانشآموز الان یک داروساز موفق هست و من در برخورد با هر مشکلی درس استاد برایم جان دوباره میگیرم.
🖌اما متاسفانه جامعهی ما این درس را یاد نگرفته یا فراموش کرده است. ما ریگهای توی کفشمان را بیرون نمیاندازیم، حداکثر آن را لای انگشتان پا میفرستیم و با این رنج مدام زندگی میکنیم. عادت کردهایم به نگه داشتن استخوانهای لای زخم.
🖌روح جامعهی ما، گرفتار مرضی فرهنگی به نام مماشات با مسائل و بیتفاوتی شده است. سنسورِ واکنش ما به مشکلات، از کار افتاده است. ما مردمی افسردهایم، چونکه هر کدام با سوهان روحهای زیادی کنار آمده و با آنها زندگی میکنیم. اگر قیمتها طی یک ماه چندین برابر میشود، اگر حقوقمان کم است، اگر دانشگاههایمان با اِعمال سهمیه و پذیرش انتقالی فرزندان ثروتمندان و سیاسیون از خارج به داخل و استخدام اساتید گزینشی به گند کشیده شده، اگر استخدامها بر اساس روابط است نه ضوابط و شایستگی، اگر برخی از سیاستهای نظام را قبول نداریم، اگر فساد و بیکاری جامعه را متلاشی کرده است، اگر اخلاق دُر نایابی در جامعهی ماست و هزاران اگر دیگر، برای این است که عادت کردهایم به کرختی، بیتحرکی، بیواکنشی، مماشات، تعارف بیحد، مصلحتاندیشی، ترسویی و دور شدن از گوهر ناب انسانی خود.
آری پرهای پرواز روحمان ریخته است.
✍ علیرضا احمدپور خرّمی
#نقد-فرهنگی