سواد علمی

گداری برای گذار: «حوزه عمومی علم در ایران اسلامی»

سواد علمی

گداری برای گذار: «حوزه عمومی علم در ایران اسلامی»

عبدالهادی میرزایی
نویسنده، سخنران، مترجم،
مدرس و دانشجوی دکترای
جامعه شناسی فرهنگی

بایگانی

چرا اندیشه ها در ایران امروز به تغییر نمی انجامند؟!

 

http://t.me/savadeelmi

 

🌱چندی پیش یکی از اساتید جامعه شناسی این پرسش مهم را مطرح نمود که چرا کتاب های گذشته برانگیزاننده بودند ولی کتاب های امروز از این ویژگی برخوردار نیستند؟ به طور مثال چرا برخی آثار دکتر شریعتی آتشی بر جان جامعه افکنده و مردم را حول یک آرمان بسیج می کرد ولی امروزه صدها کتاب نیز از انجام چنین رسالتی برخوردار نیستند؟ پرسشی که می کوشید تا راز کرختی جامعه امروز را جویا شده و از بی اثر بودن اندیشه های امروز در ایجاد تحولی معنادار سراغ گیرد. روشن است که اندیشه ها برای فراگیر شدن نیازمند وجود زمینه های اجتماعی مناسب هستند. بنابراین باید پرسش را در زمینه ای از رابطه متقابل میان اندیشه و زمینه جستجو کرد. اما واقعا چرا امروزه اندیشه ها به تغییر اجتماعی نمی انجامند؟

 

🖌 عدم شناخت کافی از حاملان تغییر اجتماعی: اندیشه ها در صورتی می توانند به تغییر منجر شوند که قادر به ایجاد پیوند مناسبی با نیروی اجتماعی هدف باشند. در فقدان چنین شناختی اندیشه ها صرفا در فضا رها می شوند و بعد از مدتی به فراموشی سپرده می شوند. بنابراین طرح این پرسش اهمیت دارد که واقعا در شرایط امروز ایران کدام ائتلاف از نیروهای اجتماعی از فرهنگیان، دانشجویان، زنان یا کارگران حامل پیام ایجاد تغییرات معنادار هستند؟

 

🖌 فقدان زبان ارتباطی مناسب: روشنفکران ایران همواره متهم بوده اند که توان همدلی و همزبانی با توده مردم را فاقد هستند! برج عاج نشینی، زبان ثقیل، محصور ماندن در فضای دانشگاه و بالاخره فاصله گیری از دغدغه های روزمره مردم هم در زمره سایر نقصان های آنان بوده است. شاید بتوان دکتر شریعتی را یک استثناء مهم در این میان تلقی کرد. روشن است که تا زبان اندیشه ها به شرایط جامعه نزدیک نشود تغییری ایجاد نخواهد شد!

 

🖌 کاهش مرجعیت روشنفکران: روشنفکری یک پدیده مدرن و روشنفکران مهم ترین منادیان تغییرات اجتماعی در جوامع هستند. در ایران امروز اما با افول نقش روشنفکران و ظهور شبکه های اجتماعی، این سلبریتی ها هستند که گوی سبقت را در جلب توجه توده های مردم از سایر مراجع فکری جامعه ربوده اند. بنابراین پرواضح  است که گوشه نشینی روشنفکران می تواند با به حاشیه بردن پیام تحول خواهی، دوره ای از سکون و بی میلی نسبت به ضرورت ایجاد تغییرات معنادار را به همراه بیاورد!

 

🖌 فقدان قطب بندی های آشکار: بر خلاف نیم قرن اخیر ایران که حقانیت اندیشه ها موجب فراگیری و تحرک اجتماعی می شد، امروزه ظهور مجموعه ای از اندیشه های پست مدرن که حقیقت را نسبی و حتی توهم آمیز می دانند باعث سازگاری بیش از پیش مردم با نارسایی ها شده است. بحران اعتماد اجتماعی نیز از پژواک یافتن و پذیرش نداهای حق طلبانه معترضان از سوی مردم جلوگیری کرده و جامعه را بیش از پیش در غرقاب روزمرگی ها فرو می برد!

 

🔹 نکته پایانی: هیچ چیزی آزار دهنده تر از دویدن در مسیری نیست که پایانی برای آن متصور نباشد. احساس ناگوار تعلیق، تلاش کردن و نرسیدن، درجازدگی پس از گذشت یکصد سال پرداخت هزینه، ناامیدی فزاینده و احساس ژرف بی قدرتی سیاسی! آیا راهی برای ایجاد تغییرات معنادار گشوده خواهد شد.

مهران صولتی

 

#روشنفکران

#تغییرات_اجتماعی

 

🆑🆔✅@savadeelmi


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۲۶
عبدالهادی میرزایی

 

 

 


چرخ نیلوفری

 

نکوهش مکن چرخ نیلوفـــری را

برون کن ز سر باد خیره سری را

بری دان از افعال چرخ برین را

نشـاید ز دانا نکوهش بری را

به چهره شدن چون پری کی توانی؟

بــه افعــال ماننده شو مر پـــــــری را

چو تو خود کنی اختر خویش را بــــد

مدار از فلک چشـم نیـــک اختری را

تو با هوش و رای از نکومحضران ،چون

هــــــمی برنگـــیری نکومحــــضری را

اگر تو ز آموختن ســر به تابی

نجوید سر تو همی سروری را

درخــت تو گر بار دانش بگیـــرد

بــه زیر آوری چرخ نیلوفـــری را

 

ناصــــر خســـــرو

#موسیقی_علم

 

💥💥💥 عمومی سازی علم

با کانال سواد علمی💥💥💥

 

🔽🔽🔽

🆑🆔http://t.me/savadeelmi


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۲۱
عبدالهادی میرزایی

🔸 با تاریخ بیگانه ایم !

 

یکی از دردهای مملکتمان این است که حتی تحصیل کرده هایمان خیلی با تاریخ میانه خوبی ندارد (اگر یادتان باشد در دوره های دبیرستان هم نه تاریخ و نه معلم تاریخ معمولا جدی گرفته نمی شدند.) مسخره تر از این نمی شود که یک نفر به اصطلاح مدعی، یک نفر تحصیل کرده، نداند از دو سه نسل قبل پدرش کیست؟

یادش بخیر در زنگی آباد کرمان، شبی میهمان مرد دانای بی ادعایی بودم به نام آقای  اسدالله زنگی آبادی، می گفت آمار بگیرید از این جمیعتی که در این مملکت هستند من نمی گویم از روستایی ها، بی سواد ها، از بی ادعاها، از همین طبقه مدعی و تحصیل کرده، از استاد های دانشگاه، که قاعدتا باید علمدار فرهنگ این جامعه باشند، تا معلمش، مهندسش، دبیرش، یک آمار سرانگشتی بگیرید و ببینید چه درصدی از همین خانواده های دستچین به اصطلاح "شجره نامه" دارند؛ این را کم نگیرید، فاجعه است.

ملتی که تاریخ گذشته اش را نمی خواند و نمی داند، همه چیز را باید خودش تجربه کند. 

 

جامعه شناسی خودمانی

#حسن_نراقی

http://t.me/savadeelmi

 http://t.me/savadeelmi


💥برای اینکه به زبان ساده و خودمانی با نسبت علم و جامعه آگاه شویم؟!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۱۵
عبدالهادی میرزایی

علم از منظر قرآن ( 14)

 

💥 اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا لَّا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُون( 31)َ یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُون( 32)هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون ( 33) َیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیم ( 34)ٍ یَوْمَ یُحْمَىٰ عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَٰذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَکْنِزُون ،( 35)

 

(آنها) دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را؛ در حالی که دستور نداشتند جز خداوند یکتائی را که معبودی جز او نیست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار می‌دهند! آنها می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند؛ ولی خدا جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند! ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بسیاری از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل می‌خورند، و (آنان را) از راه خدا بازمی‌دارند! و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) می‌سازند، و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، به مجازات دردناکی بشارت ده!َ در آن روز که آن را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده، و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ می‌کنند؛ (و به آنها می‌گویند): این همان چیزی است که برای خود اندوختید (و گنجینه ساختید)! پس بچشید چیزی را که برای خود می‌اندوختید!

#قرآن_علم

 

http://t.me/savadeelmi

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۵۴
عبدالهادی میرزایی

 

📚 ۱۰ کتابی که بارها توسط ناشران رد شدنداما بعدها نویسندگانشان را میلیاردر کردند؟!

 

1: بر باد رفته اثر مارگارت میشل

به گفته نویسنده نوشتن این کتاب ۱۰ سال طول کشیده است. دست‌نوشته‌ی ۱۰۰۰ صفحه‌ای میشل توسط بیش از ۳۸ ناشر رد شد اما سرانجام در سال ۱۹۳۶ توسط ناشری که از دوستان شوهرش بود به چاپ رسید و ظرف ۶ ماه پس از چاپ ۱ میلیون نسخه از آن به فروش رفت. مارگارت میشل توانست به خاطر این کتاب جایزه پولیتزر را از آن خود کند.

 

2: لولیتا اثر ولادیمیر نابوکوف

ناباکوف ۲ سال با مخالفت ناشرین رو‌به‌رو شد. سرانجام این کتاب در فرانسه به چاپ رسید و به عنوان بهترین کتاب قرن بیستم شناخته شد.

 

3: خدمتکار اثر کاترین استاکت

دست‌نویس رمان خدمتکار که توسط بیش از ۶۰ ناشر وآژانس ادبی رد شد. اما یک ناشر کوچک پذیرفت کتاب را چاپ کند و پس از سه هفته به عنوان پرفروش‌ترین کتاب شناخته شد. تا به امروز بیش از ۵ میلیون نسخه از کتاب خدمتکار به فروش رسیده است.

 

4: ارباب مگس ها اثر ویلیام گلدینگ

کتاب ویلیام گلدینگ با مخالفت ۲۱ ناشر رو‌به‌رو شد اما پس از چاپ موفق شد برنده جایزه نوبل شود. در ابتدا تنها ۳۰۰۰ نسخه از آن به فروش رفت اما دو سال بعد یعنی در سال ۱۹۵۶ به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌ها بدل شد و مجله تایم از آن به عنوان یکی از ۱۰۰ کتاب موفق نام برد.

 

5: خاطرات آن فرانک اثر آن فرانک

این کتاب امروزه در لیست آثار حافظه‌ی جهانی یونسکو به ثبت رسیده است؛ اما در زمان انتشار با مخالفت ۱۵ ناشر رو‌به‌رو شد. پدر آنه با هزینه شخصی کتاب را چاپ کرد و خیلی زود به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های عصر خود بدل شد.

 

6: کری اثر استفان کینگ

استفان کینگ در اکثر مواقع چنین پاسخی را از ناشران دریافت می‌کرد:  ” ما هیچ علاقه‌ای به انتشار داستان‌های علمی تخیلی که آرمان‌شهرهای منفی را به تصویر می‌کشند نداریم.” اما کمی بعد کتابش چاپ شد و توانست بیش از یک میلیون نسخه بفروشد.

 

7: جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ

باخ ۱۸ مرتبه با مخالفت ناشران رو‌به‌رو شد. آن‌ها می‌گفتند: ”کسی حاضر به خواندن کتابی درباره‌ی یک مرغ دریایی نمی شود، سوژه ی این کتاب احمقانه است.” اما پس از انتشار کتاب تنها در سال اول ۱ میلیون نسخه از آن به فروش رفت و ریچارد باخ را از یک خلبان سابق نیروی هوایی به یک نویسنده مشهور و خوش‌آوازه بدل کرد.

 

8: دفتر خاطرات نیکولاس اسپارکس

این داستان عاشقانه ۲۴ بار مورد مخالفت قرار گرفت. سرانجام در سال ۱۹۹۶ به چاپ رسید و در اولین هفته در صدر فهرست کتاب‌های تخیلی نیویورک تایمز قرار گرفت.

 

9: سرگذشت نارنیا اثر سی. اس لوئیس

لوئیس برای چاپ این مجموعه رمان تخیلی  ۳۷ بار با مخالفت ناشران رو‌به رو شد تا اینکه یک کارگزار ادبی به نام جوفری بلیس به او کمک کرد تا کتابش را به چاپ برساند. تا به امروز بیش از ۱۰۰ میلیون نسخه کتاب از این مجموعه به ۴۷ زبان دنیا ترجمه و به فروش رسیده است.

 

10. هری پاتر و سنگ جادو اثر جی. کی رولینگ

خانم رولینگ ۱۲ بار قبل از چاپ کتاب رمان خود با مخالفت رو به رو شد. بد نیست بدانید چاپ اول این کتاب در ۱۰۰۰ نسخه منتشر شد اما خیلی زود به یکی از پرفروش ترین کتاب های کودک و نوجوان دنیا بدل شد.

با نگاهی به فهرست بالا می‌بینیم اگرچه جلب رضایت ناشران و چاپ کتاب کار سختی به نظر می‌رسد، اما در صورت پافشاری و صبر و استقامت  ممکن است خیلی زود درهای شهرت و سعادت به سوی نویسنده و البته ناشر خوش‌اقبال باز شود. پس بهتر است استعداد نویسندگی خود را دست کم نگیرید و برای چاپ کتاب خود کمی بیشتر تلاش کنید.

#کتاب_علم

 

👥 با کانال سواد علمی

 برای جامعه دانایی  👥

 

👉🏿 http://t.me/savadeelmi

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۵۳
عبدالهادی میرزایی

فرهنگِ مماشات با رنج مدام 🤐

 

📝 معلم کمی زودتر آمده بود و تعدادی از دانش‌آموزان بعد از ایشان، یکی یکی وارد کلاس می‌شدند. ریگی زیر در بود و با هر بار باز و بسته شدنِ در، صدای ناهنجار و دلخراشی تولید می‌کرد، اما هر دانش‌آموز بی‌توجه وارد شده و می‌نشست. معلم کلافه از صدا و عکس‌العمل بچه‌ها، منتظر یک اتفاق بود تا درسی بزرگ به ما بدهد. بالاخره دانش‌آموزی وارد شد و ریگ زیر در، باز ضجه‌ای دل‌ریش‌کن سر داد. دانش‌آموز خم شد ریگ را برداشت، توی سطل انداخت و در را با آرامش بست. معلم شادمان از جای خود برخاست و ضمن تشویق دانش‌آموز، آینده‌ای روشن برایش پیش‌بینی کرد و نکته‌ای گفت که برای همیشه در ذهن من نقش بست. او گفت:"بچه‌ها، هیچوقت بی توجه به مسائل خودتون و اطراف‌تون نباشید. سعی کنید اونها رو حل کنید؛ نه اینکه باهاشون زندگی کنید و اونا مدام روح‌تون رو سوهان بکشند. اگه به این سوهان روح‌ها عادت کنید، روحتون فرصت پرواز رو از دست می‌ده."

 

✅✳http://t.me/savadeelmi

 

🖌 آن دانش‌آموز الان یک داروساز موفق هست و من در برخورد با هر مشکلی درس استاد برایم جان دوباره می‌گیرم.

 

🖌اما متاسفانه‌ جامعه‌ی ما این درس را یاد نگرفته یا فراموش کرده است. ما ریگ‌های توی کفشمان را بیرون نمی‌اندازیم، حداکثر آن را لای انگشتان پا می‌فرستیم و با این رنج مدام زندگی می‌کنیم. عادت کرده‌ایم به نگه داشتن استخوان‌های لای زخم.

 

💬🔊http://t.me/savadeelmi

 

🖌روح جامعه‌ی ما، گرفتار مرضی فرهنگی به نام مماشات با مسائل و بی‌تفاوتی شده است. سنسورِ واکنش ما به مشکلات، از کار افتاده است. ما مردمی افسرده‌ایم، چونکه هر کدام با سوهان روح‌های زیادی کنار آمده‌ و با آنها زندگی می‌کنیم. اگر قیمت‌ها طی یک ماه چندین برابر می‌شود، اگر حقوقمان کم است، اگر دانشگاه‌هایمان با اِعمال سهمیه و پذیرش انتقالی فرزندان ثروتمندان و سیاسیون از خارج به داخل و استخدام اساتید گزینشی به گند کشیده شده، اگر استخدام‌ها بر اساس روابط است نه ضوابط و شایستگی، اگر برخی از سیاست‌های نظام را قبول نداریم، اگر فساد و بیکاری جامعه را متلاشی کرده است، اگر اخلاق دُر نایابی در جامعه‌ی ماست و هزاران اگر دیگر، برای این است که عادت کرده‌ایم به کرختی، بی‌تحرکی، بی‌واکنشی، مماشات، تعارف بی‌حد، مصلحت‌اندیشی، ترسویی و دور شدن از گوهر ناب انسانی خود.

 

آری پرهای پرواز روحمان ریخته است.

 

http://t.me/savadeelmii

 

علیرضا احمدپور خرّمی

 

#نقد-فرهنگی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۵۱
عبدالهادی میرزایی

داستان راستان( 66) ( 1-140)، دانشجوی بزرگسال، شهید مطهری،

روضات الجنات، چاپ حاج سید سعید، ص 747

سکاکی


http://t.me/savadeelmi


کیست؟

سراج‌الدین ابویعقوب یوسف بن ابی بکر بن محمد بن علی سکاکی خوارزمی از علمای اسلام بوده و در عصر خوارزمشاهیان می زیسته و از مردم خوارزم بوده است

ساج الدین ابویعقوب سکاکی (متولد۵۵۵هجری.ق)، مولف کتاب «مفتاح العلوم» در ۱۲ علم. این دانشمند خود از پیشروان علوم ادبی و از ائمه معانی و بیان است و کتاب مفتاح او و شرح حواشی و تلخیص هایی که درمورد آن تالیف شده است از بهترین و نفیس ترین کتب علمی بیان است. این دانشمند بحث فصاحت و بلاغت و بیان اقسام آن را در آغاز علم معانی قرار نداده است و به ملاحظه فرق «مقدمه العلم» و «مقدمه الکتاب» این بحث را در مفتاح، در انتهای علوم ثلاثه مطرح کرده است.

ساج(سراج) -اهل خوارزم بود. حنفی معتزلی بود و از ادبای بزرگ عهد سلطان محمد خوارزم‌شاه و معاصر ابن حاجب. در نحو ، و صرف و منطق ، کلام ، بیان ، شعر و عروض و معانی و قوافی توانا بود.  شغل آهنگری داشته اما در سی سالگی به فراگیری علم روی آورده و در علوم غریبه نیز دست داشته است. وی درسال۶۲۶ه.قمری درخوارزم درگذشت.  از جمله آثار او: “مفتاح‌العلوم” ، که دوازده علم از علوم عرب را در آن آورده است و شرح بسیاری بر آن نوشته شده است 

شغل سکاکی 

سکاکی؛ کارد و چاقو سازی (قفل وکلیدسازی داشت)بود که توانست باپشتکار دوازده علم از دانش های ماوراءالنهر را بدست آورد

وی در ابتدا آهنگری lمیکرد، روزی  صندوق کوچکی درست کرد و قفل عجیبی به آن زد که وزن صندوق با قفل روی (هرمثقال هیجده قیراط است)او آنرا به عنوان هدیه نزد سلطان برد اما برخلاف انتظار، سلطان و اطرافیانش چندان اعتنایی به وی نکردند. همان لحظه، مردی وارد مجلس شد و همه حاضرین احترام زیادی برای او قائل شدند. سکاک پرسید: تازه وارد چه کسی است که این قدر مورد احترام سلطان و سایرین واقع شدند؟ گفتند: دانشمند است.

سکاک در همانجا تصمیم گرفت که به دنبال تحصیل علم رفته و علم بیاموزد. به مدرسه رفت تا درس بخواند، در حالی که سی ساله بود. شیخ ملای مکتبخانه به او گفت: سن شما زیاد است  ویادگیری دراین سن مشکل است.

سکاکی اصرارداشت بریادگیری ،ملا چون اصراروی رادید گفت پس بایک مشق ساده امتحانت می کنم

سکاکی گفت چیست آن مشق؟

شیخ ملاگفت:این جمله را” ابوحنیفه می گوید، اگر پوست سگ را دباغی کنند با آن می شود نماز خواند

ااگرتوانستی همین جمله رافردا برایم ازحفظ بخوانی من درس راشروع می کنم

سکاکی خیلی خوشحال بود ازاین “مشق آسان”وقتی راهی منزل می شد،همین جمله را تکرامی کردکه فردابراحتی برای معلمش بخواند.

وی بارهاوبارها این جمله رابخوبی برای خودتکرارمی کرده اما

فردایش وقتی به مکتب خانه رسید، وسردرس حاضرشد،ازخوشحال بودکه ازامروزبعنوان طلبه زندگی علمی راآغازمی کنداما کمی اضطراب داشت(دستپاچه بود)

شیخ مکتب(ابوحنیفه) ازطلبه جدیدش پرسید:مشق شب رافراگرفتی؟

سکاکی پاسخ داد:بله حضرت شیخ

ملاگفت بخوان

 سکاکی گفتحضرت سگ فرموده است اگر پوست ابوحنیفه را دباغی کنند با آن می شود نماز خواند!

همه حاضرین خندیدند،ملاعذرش راخواست وازکلاس بیرون”اخراج”کرد

سکاکی ناامیدنشد،به مکتبخانه دیگری رفت . چند سال تلاش کرد ولی موفقیت چندانی بدست نیاورد.

ازاین ناکامی خیلی پریشان خاطربود و سر به کوه وبیابان گذاشت. روزی در دامنه کوهی گردش می‌کرد. در قسمتی از کوه قطرات آب را مشاهده کرد که بر روی سنگی ریخته و بر اثر ریزش قطرات بر روی تخته سنگ، سنگ گود”سوراخ” شده بود. با دیدن آن منظره به فکر فرو رفت. با خود گفت، مگر هوش وعقلم  از سنگ سخت تر است!؟

و دوباره تصمیم گرفت خواندنش را ادامه دهد اما با جدیت و کوشش بیشتری و با انگیزه مشغول درس خواندن شد. تا آنکه در  خداوند این مجاهده وتلاش رابی جواب نگذاشت ،درهای علوم و معارف را بر روی وی باز شد و توانست با تلاش مستمر به درجات عالی نائل شودو یکی از دانشمندان علم صرف ونحو گردید

سکاکی های جدید

پیرترین دانشجوی کشور فارغ‌التحصیل شد

http://cdn.asriran.com/files/fa/news/1395/10/10/651885_816.jpg

مسن‌ترین دانشجوی کشور در مقطع کارشناسی ارشد که خرداد امسال موفق به دفاع از پایان‌نامه ارشد خود شده. زندگی پر فراز و نشیبی داشته و ۲۵‌ سال پشت کنکور مانده است.

 سید قنبر حیدری شیشوانی ، سوم تیر ۱۳۰۹ در روستای شیشوان شهرستان عجب‌شیر استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد و دارای یک فرزند دختراست.

او کلاس اول و دوم دبستان را در شهرستان عجب‌شیر به اتمام رساند، اما کلاس سوم ابتدایی او با خاطرات تلخی همراه است؛ چرا که با قشون‌کشی متفقین و تهاجم آنها پدرش را از دست می‌دهد. او در نبود پدر به همراه مادر و چهار خواهر و یک برادرش با فراز و نشیب‌های زندگی کنار می‌آید و با تشویق و هزینه دایی بزرگش تحصیلات را تا مقطع دبیرستان ادامه می‌دهد.

در کنار ناملایمات و سختی‌ها، سال ۱۳۲۹ به دبیرستان لقمان تبریز می‌رود و سپس به استخدام آموزش و پرورش درمی‌‌آید.

در جریان کودتای ۲۸‌مرداد، چهار ماه زندانی می‌شود. پس از آزادی تا سال ۱۳۳۸ در آموزش و پرورش به‌کارش ادامه می‌دهد.

او سپس در دبیرخانه فرمانداری عجب‌شیر کار کرد و مسئولیت شورای آرد و نان کمیته ایثارگران را بر عهده داشت و سال ۱۳۶۰ بازنشسته شده است.

میرقنبر حیدری سال ۱۳۴۷ امتحان متفرقه داد و سال ۱۳۵۵ هم دیپلم ادبی گرفت.

عشق ۲۵ ساله دانشگاه رفتن

۳۵ سال پیش وقتی مرز ۵۰ سالگی را پشت سر می‌گذاشت، صدور حکم بازنشستگی‌اش از فرمانداری شهرستان عجب‌شیر نه تنها او را خانه‌نشین نکرد که عشق رفتن به دانشگاه را در دلش انداخت.

اما از سال ۵۵ تا ۸۰ (۲۵‌سال) پشت کنکور ‌ماند تا این‌ که بالاخره سال ۸۰ سد کنکور را می‌شکند و در دانشگاه آزاد جهرم در رشته علوم اجتماعی گرایش برنامه‌ریزی قبول می‌شود.

او می‌گوید: به خاطر کهولت سن و مشکلات مسکن مسئولان دانشگاه با انتقال من موافقت کردند و به دانشگاه آزاد تبریز منتقل شدم.

مسن‌ترین دانشجوی کشور شهریه‌های بالای دانشگاهی را یکی از مهم‌ترین موانع آموزشی دانست و گفت: سال ۸۴ باید مقطع کارشناسی را تمام می‌کردم، ولی به علت شهریه‌های بالا مجبور شدم واحد‌های کمتری بردارم و این مساله باعث شده تحصیل من در مقطع کارشناسی۱۱ سال طول بکشد.

میر قنبر در زمان تحصیل، درس استادان را سر کلاس یا می‌نوشت یا ضبط می‌کرد. می‌آمد خانه وچند بارخلاصه درس‌ها را روخوانی می‌کرد و گوش می‌داد.

او در طول تحصیل در دوره کارشناسی سه ترم مشروط شده، با درس زبان انگلیسی همچون بسیاری از دانشجویان مشکل اساسی در یادگیری داشته، چند میلیون خرج تحصیلش کرده تا این که سال ۹۱ با حسابداری دانشگاه تسویه کرده و مدرک کارشناسی را در رشته علوم اجتماعی اخذ کرده است.

 

قبولی در کارشناسی ارشد

بعد از اخذ مدرک کارشناسی، میرقنبر حیدری به صرافت می‌افتد تا تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد نیز پیگیری کند. بنابراین مهر ۹۲ در رشته تحقیقات آموزشی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد عجب‌شیر پذیرفته می‌شود. او خرداد امسال بعد از سه سال تلاش و کوشش از پایان‌نامه ارشد خود دفاع کرد.

جلسه دفاع از پایان‌نامه کارشناسی ارشد میرقنبر حیدری در هشتمین روز از خرداد امسال در محل اتاق دفاع دانشگاه آزاد اسلامی واحد عجب‌شیر با حضور استادان راهنما و داور و همچنین ریاست واحد و جمعی از دانشجویان برگزار شد و به‌‌عنوان «تربیت دینی از منظر قرآن» با موفقیت مورد دفاع قرار گرفت. در جلسه دفاع وی دختر، نوه و نتیجه‌اش او را همراهی می‌کردند./فارس۱۳۹۵/۱۰/۱۰

***

دومین سکاکی -ایرانی۹۱ ساله

پیرترین دانشجوی ایران فارغ‌التحصیل شد 

غلامرضا رمضانی متولد ۱۳۰۵ با ۹۱ سال سن به عنوان دانشجوی رشته مترجمی زبان دانشگاه پیام نور مرکز ورامین فارغ التحصیل شد.

http://www.pirastefar.ir/wp-content/uploads/سکاکی-ایرانی-دانشجوی91ساله.jpg

غلامرضا رمضانی۹۱ سال درکنارهمسرش وامام جمعه شهرش-درحال دریافت

مراسم تجلیل از پیرترین دانشجوی کشور به همراه اهدای جوایز توسط عسگری ریاست دانشگاه، حجت الاسلام اسماعیلی امام جمعه شهرستان قرچک، حجت الاسلام نبوی مسئول نهاد رهبری استان تهران و حجت الاسلام علیزاده مدیریت فرهنگی مرکز ورامین، برگزار شد./۱۹مهر ۱۳۹۶

***

خانم سکاکی

اخذ مدرک دکترا در ۸۸ سالگی

یک زن ۸۸ ساله ژاپنی موفق شد مدرک دکترای خود را در رشته نساجی بگیرد و به این ترتیب در تاریخ تحصیلات عالی در ژاپن، این زن مسن‌ترین فردی است که موفق به اخذ دکترای خود شده است.

تصویر اخذ مدرک دکترا در ۸۸ سالگی

موضوع تحقیق «کیوکو اوزکی» درباره پارچه‌های عتیقه است. او بیش از ۳۰ سال در این زمینه تحقیق کرده است تا نحوه ساخت و بافت پارچه در دوران جومون را کشف کند.

دوره جومون در تاریخ ژاپن به فاصلهٔ زمانی سال‌های ۱۴٬۰۰۰ تا ۳۰۰ پیش از میلاد مسیح گفته می‌شود.

اوزکی در حالیکه به شدت احساساتی شده بود، مدرک دکترای خود را از مسئولان آموزشی دانشگاه ریتسومیکان واقع در کیوتو دریافت کرد./ ۰۶ فروردین ۱۳۹۷جام جم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۴۵
عبدالهادی میرزایی

 معرکه علم یهودی 2

http://t.me/savadeelmi

گفتاری در علم دینی / سخنرانی دکتر ابراهیم فیاض

اومانیسم هم سیرهای متفاوتی دارد؛ همین تفکر که تا امروزه به چنین علمی رسیده در طی یکی دو روز نبوده بلکه پانصد سال طول کشیده تا یهودی ها به این جا رسیده اند یعنی شبانه روز کار کرده اند تا توانسته اند تحولی ایجاد کنند. مثلاً شما اگر به اومانیسمی که مطرح می کنند نگاه کنید اومانیسم جسمی است اما بلافاصله در فرانسه یه یک اومانیسم معرفتیتبدیل می شود. بلافاصله بعد آن به دکارت می رسیم و او نیز جزو اومانیسم معرفتی می شود و بعد از او کانت. بعد هم انقلاب فرانسه تحت تأثیر همین تفکرات به وجود می آید؛ یعنی تفکر کانتی که بازتولید می شود و به انقلاب در فرانسه تبدیل می شود و تفکر دکارتی و بقیه تحولات معرفتی که از زمانی است که سکولاریزم به وجود می آید.
سکولاریزم از زمان جدائی کلیسا از اموال خود که در زمان ناپلئون رخ داد شروع شد؛ 
ناپلئونتمام اموال کلیسا را به نفع دولت مصادره کرد و کلیسا بدبخت و فقیر شد؛ او دانشگاهسوربن را گرفت و به سکولارها و آدم های مادی تحویل داد؛ همه‌ی این کارها کار ناپلئون است و بقیه اروپا هم از ناپلئون تقلید کردند. ای کاش، ناپلئون معرفتی را می فهمیدیم اما متأسفانه ما ناپلئون را فقط به شجاعت می شناسیم ولی کشت و کشتارهای او در لبنان و سوریه را نمی‌شناسیم.
ویل دورانت در جلد یازدهم تاریخ تمدن می گوید ناپلئون آن قدر کشت که دیگر نتوانست بماند دید اگر بماند دیگر نمی توانند کشته را دفن کنند و همه مریض می شوند شهر را ترک کردند چرا که زن و بچه و کودک و… را کشته بودند. ناپلئون جانی ترین آدم در تاریخ بوده است. تاریخ غرب دو مقطع دارد و این دو مقطع در قصه جدید بسیار مهم است. یکی از آن دو مقطع از جانب اسکندر تا شروع شدن تمدن قدیم و دیگری هم ناپلئون که تقریباً تمدن جدید غرب را بنیان می گذارد و سکولاریزم از همین جا شروع می شود.
ناپلئون به تمام معنا بنیانگذار 
سکولاریزم است چه معرفتی و چه ساختاری، و بنیان معرفتی آن علوم تجربی بود. در مرحله‌ی آخر که بعد از ناپلئون بود سکولاریزم تاریخی به وجود آمد.هگل کاری نکرد مگر اینکه حرکت ناپلئون را تئوریزه کرد. فلسفه‌ی هگل فلسفه‌ی ناپلئون است که آن را تئوریزه کرده و یک نوع اومانیسم تاریخی به وجود آورده که مبنای جنگ های بعدی در جنگ جهانی اول و دوم می شود. هگلی‌های جوان که یهودی های اصلی هستند مثل فویرباخ و مارکس که مجموعاً هفت نفراند و آن ها بنیان‌گذار علوم انسانی جدیدی با نوع تفسیری که از تفکر هگل می‌کنند، را بنیان می‌نهند؛ مخصوصاً فویرباخ تفکر روانشناسی جدید را بنیان می‌گذارد.
وی روانشناسی اجتماعی را بنیان می گذارد و مارکس آن را تکمیل می کند. مارکس حق زیادی به گردن علوم انسانی غربی دارد. البته 
مارکسیسم آن را خراب کرد ( مارکس در آخر عمر خود می گفت من مارکس هستم ولی مارکسیسم نیستم )، او علوم انسانی جدید را تشکیل داد، بعد از مارکس هم فروید اومانیسم جنسی را بنیان گذاشت که در همه چیز حاکم شد، به طوری که می توان گفت پدران مدرنیسم مارکس و فروید هستند. مارکس بنیان گذار مدرنیسم اقتصادی و فروید بنیانگذار مدرنیسم فرهنگی، مذهبی و اخلاقی است.
مدرنیسم و مدرنیته ای که شما امروز می بینید حاصل زحمت این دو یهودی است که تا امروز حاکم اند، 
پوپر و بقیه در فلسفه علم، متأخرین ایشان هستند؛ این جهانی شدن که شما امروز می بینید پوپر و دیگران ترسیم کرده اند؛ اینکه جنگ جهانی آینده چه زمانی اتفاق می افتد؛ یعنی اینکه، چه نوع علوم انسانی تولید کنیم و در چه قالبی تفکر کنیم تا همه چیز بر این اساس بنیان گذاشته شود.
اگر شما همین 
علوم انسانی یهودی موجود غرب را که حاصلش جهانی شدن است و چارچوب کلان تئوریشان است را بپذیرید جهانی شدن را نیز می پذیرید که متأسفانه در ایران داریم می پذیریم با هزاران نام، مثلاً این ISI که مطرح می کنند و وزیر علوم احمدی نژاد (1) که به قول خودش دولت مکتبی است، ما چیزی از مکتبی بودنش در دانشگاه ندیدیم و آثار و شاخص هاشان همان آثار و شاخص های یهودی است.
من در یک برنامه زنده تلویزیونی گفتم که این آقایان تصمیم گیر در نظام آموزشی، در برابر غرب نوکر شده اند، من گفتم همین وزیر علوم شاخص های تولید علمی که ولی فقیه می گوید را تفسیر به یک ملاک یهودی به نام
ISI می کند، چون آمریکایی ها آن را در دانشگاه های امریکا تعیین می کنند و چون یهودی ها شاخص های علمی جهان را می دهند. آن ها می گویند که چه کسی علمی است و چه کسی علمی نیست.
آن ها که نگفتند ما اسم مان یهودی است بلکه همه شان به نام دیگران کار می کنند، با نیم درصد جمعیت جهانی سی درصد قدرت مستقیم جهان به دست آنان است و باقیمانده دیگر، غیرمستقیم، در رسانه، علم، اقتصاد و… تحت نفوذ آن ها است، البته به اسم یهودی نیست بلکه همه به اسم مسیحی است. مثلاً رئیس جمهور آمریکا (2) که یهودی نیست ولی اهداف آن ها را دنبال می کند و بقیه آن ها نیز همین گونه اند. هیلاری کلینتون که کلاً دست در دست یهودی ها است.
اگر این نظام را متوجه نشویم این خطر وجود دارد که با چارچوب هایی که تولید می شود ما خود به خود، حتی با چهره ای مذهبی و انقلابی در دست یهودی ها بیفتیم. قبلاً این کار را انجام داده اند، حالا هم انجام می دهند، پس تفکر را باید خوب شناخت و این کار دانشگاه است تا این بلوک بندی یهودی در تفکر را به دست آورد و آن را بفهمد تا سرش کلاه نرود، البته مسیحی ها هم با این مسأله درگیر هستند و جالب است که دانشگاههای مسیحی با این ها به شدت درگیر هستند و نمی خواهند زیر بار آن ها بروند؛ از این رو مفاهیم مسیحی را تولید و بازتولید می کنند.
ما باید این را نیز بفهمیم که کلاه مسیحی ها هم نیز بر سر ما نباید برود، چون ما امت وسط هستیم، این نکته را باید توجه داشت که باید هر دو را خوب بشناسیم، این نکته بسیار مهمی است. اگر ما بخواهیم در ایران چهارچوبی برای تفکر دینی بدهیم باید یک نظام برای تئوری سازی ارایه کنیم تا بفهمیم که کجاها خام شدیم و چه بر سر ما آوردند. فقط یک اشاره اینکه از مشروطه به بعد ما دچار بی هویتی نه فقط فرهنگی، بلکه معرفتی می شویم؛ مطلبی که 
آیت الله بهجت در کتاب در محضر بهجت می گوید، ایشان تحصیل کرده‌ی حوزه نجف هستند چون حوزه نجف در ابتدا حوزه مشروطه بود که بعد به تهران منتقل شد و تهران در اوایل مشروطه در حاشیه بود، «مشروطه چیزی جز این نبود که می‌خواستند ایران را از زیر نفوذ روس‌ها بیرون ببرند تا تحت نفوذ انگلیسی‌ها در بیاورند» و علما این وسط فقط دویدند و کلاه سرمان رفت.
بعد از این قضیه ایران تا آخر انگلیسی شد، مشروطه از سفارت انگلیس بیرون آمد و به سفارت انگلیس برگشت و ما این وسط بازیگر شدیم و چیز دیگری نبود؛ حال نگاه کنید بحث ها از کجا شروع شد، چه کسانی طراح آن بودند؟ 
ملکم خان که یکی از آن ها است و لقب « سِر » هم به او دادند که یک آدم شارلاتان بسیار قوی بوده، در سفر چهارم ناصرالدین شاه، ملکه حاضر نبوده او را ببیند و ناصرالدین شاه غصه می خورد تا اینکه این آقا واسطه گری کرد و ملکه ناصرالدین شاه را پذیرفت و در مقابل، ملکم خان امتیاز قماربازی در ایران را از شاه گرفت و از همانجا امتیازاتی که بعدها انگلیس از ایران گرفت شروع شد و از همانجا مملکت فروشی شروع شد که هیچ پادشاهی این طور مملکتش را نفروخت. همچنین ملکم خان روشنفکر مشروطه می شود البته امتیازی را که ملکم خان در سفر چهارم گرفت، قبل از مشروطه بود.
ملکم خان امتیاز بلیط بخت آزمائی و قمار خانه در ایران را می‌گیرد که معنادار است، در قبال این دید و بازدید ملکم خان امتیاز قمار بازی یعنی 
لاتاری (یعنی قمارخانه و مشروبخانه) را می‌گیرد. بنابر قرآن شراب و قمار هر دو از ابزار شیطان در دست یهودی ها هستند که در لاس وگاس و جاهای دیگر کار می‌کنند. مشروطه یعنی این؛ مشروطه از اینجا شروع می شود؛ مردم بیچاره آمدند گفتند چه می خواهید؟ عدالت را می خواهید؟ عدالت شد آزادی! آزادی هم به ولنگاری معنا شد و آقای رضاشاه هم مدرنیته (نه مدرنیسم) را وارد کرد.
وی با استبداد این مدرنیته را به ایران تحمیل کرد. این مطلب را همه گفته‌اند، در کتاب 
جمشید بهنام به نام «ایرانیان و اندیشه‌ی تجدد» (3) مدرنیسم وارداتی و آمرانه را بخوانید یعنی با زور، چادر از سر زنان کشیدن، آن ها را لخت کردن تا رابطه جنسی برقرار شود و به طور کلی قصه هایی که دوره‌ی خشن آن مربوط به رضا شاه و دوره های نرم آن مربوط به محمد رضا شاه بود. اولین نکته اینکه ما را از جهان مسیحی دور کردند و به جهان یهودی نزدیک ساختند. پشتوانه‌ی انگلستان برای به وجود آمدن یک تفسیر یهودی از شیعه به نام بهائیت و تفسیر یهودی از اهل سنت و تولید کردن آن در عربستان به عنوان وهابیت؛ همه روشنفکری دینی هستند، روشنفکری دینی جزء بهائیگری نیست.

http://t.me/savadeelmi
در دانشگاه پلی تکنیک (دانشگاه امیرکبیر) از من خواستند مثال بزنم و من مثال همین بهائیت را آوردم و آن ها سکوت کردند، اگر قرار است 
پروتستانتیزم اسلامی که مرحوم شریعتی می‌گفت داشته باشید بهترین آن بهائیت است. اگر می خواهیم روشنفکر شویم چرا نرویم بهائی شویم؟ که سکوت کردند. در مقابل، دچار مسیحیت زدگی هم شدیم مثل انجمن حجتیه و مکتب تفکیک. اینکه یک باره جغرافیای معرفتی ما از روسیه تغییر جهت می دهد و به طرف انگلستان می رود کاملاً معنادار است. در ایران بهائی ها و یهودی ها مسلط می شوند، تمام اقتصاد ایران دست یهودی ها و بهائی ها می افتد. سیزده سال یک نخست وزیر بهائی (4) بر ما حکومت می کند؛ این ها معنادار است، این مسائل همین طور ساده نیست که شما خیال می کنید و اگر کسی بتواند برود روی این ها کار کند و اسناد آن را در بیاورد خیلی کار مهمی است.
اینکه آلمانی ها همیشه کنار ما بودند و علیه انگلیسی ها جنگیدند این بحثی جدی است؛ مثلاً در مورد قضیه‌ی دلیران تنگستان، یک متخصص آلمانی مشهور که شاید اسمش 
واسموس (5) بود، در کنار دلیران تنگستان جنگید و کشته شد که اسناد آن وجود دارد و در حال ساختن مستند آن هستند. در مورد ائتلاف آلمان و ژاپن در جنگ جهانی دوم و … این ها تصادفی نیست. پدیدار شناسی یا بُعد معرفتی آلمانی و ژاپنی در حال باز تولید است و در جنگ جهانی اول و دوم هم این ها با هم همراه بودند که معنادار است.
بلوک بندی جهان هم همین طور است، اروپای متصل و منفصل همین گونه است، 
یهودیت را اروپای منفصل و مسیحیت را اروپای متصل می نامیم. اگر چارچوب های علوم انسانی و علوم تجربی را بشناسیم می فهمیم که بحث جدی تر از این بحث ها است که ما می‌گوییم. حال اینجا داریم تفریع و تنوعی در تقسیم بندی به وجود می آوریم، این ها علوم دینی هستند که در حال بازتولید هستند. اگر ما بخواهیم شروع کنیم تنها راه این است که جهان پدیداری یا جهان بینی خود (اسلام) را خوب بشناسیم. هانری کربن جمله زیبایی دارد، او می گوید شما دچار مشکل روش شناسی شده اید نمی توانید آن چیزی را که می خواهید صید کنید.
کاری که او انجام داد این بود که روش شناسی خود را از پدیدار شناس ها گرفت، چون خودش مترجم آثار پدیدار شناسی در فرانسه بود، وی می‌گوید من این کار را گرفتم تا بتوانم کاری انجام داده باشم، با اینکه کاتولیک بود بسیار عاشق امام زمان علیه‌السّلام بود و در آخر هم یا شیعه شد یا شاید هم کاتولیک از دنیا رفت، ولی آقا 
سیدجلال آشتیانی می‌گفت امام زمان علیه‌السّلام بر سر بستر بیمارش آمد، حالا اگر ما این را هم نگویم و همین بحث عادی را مطرح کنیم می فهمیم که عاشق بوده و در همه زیارات و دعاها گریه می کرده است.
ما جهان پدیداری خود را در دنیای امروز و بر اساس آن باید استخراج کنیم، فهم این مقصد کار ما در همین دانشگاه است، یعنی جهان پدیداری را اگر ما در جهان امروز بر اساس مختصاتی که دارد نتوانیم درآوریم نمی توانیم اسلام خودمان را بفهمیم، اسلام همیشه در حال تکمیل و تکامل معرفتی است و تجلی آن بیشتر می شود؛ چرا که «
سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» این تجلی، مدام بیشتر می شود که اصل آن انشاء ا… در زمان ظهور خواهد بود.
اگر بخواهیم جهان پدیداری در جهان امروز را باز تولید کنیم باید مختصات آن را بشناسیم. پس قدم بعدی دانشگاه، 
غرب شناسی یا جهان امروز شناسی است، حتی بودائیسم. باید تمام جهان را خوب بشناسیم اگر نشناسیم نمی توانیم جهان پدیداری بر اساس مختصات جهان را خوب تولید کنیم. این یکی از مشکلات است. جهان پدیداری مقتضای جهان امروز در چارچوب نظریه های زیادی در چین و هند باز تولید می شوند؛ مثلاً هند گزارش داد نصف جمعیت آن از قشر فقیر به متوسط رسیده اند. این ها وقتی قدرت اقتصادی شدند چند وقت بعد برای ما باز تولیدهای عظیم هندوئیسم می کنند، البته الان هم شروع شده اگر ماهواره را نگاه کنید یک شبکه دارند که تبلیغ هندوئیسم می کند و همین طور بودائیسم.
نکته بسیار مهم اینکه اگر مختصات جهان امروز در قالب این پنج مذهب یعنی یهودیت،مسیحیت،هندوئیسم، بودائیسم و شینتوئیسم را نفهمیم قافیه را باخته ایم، الان ما مشکل برخورد با مسیحیت داریم و کلیساهای زیرزمینی در ایران زیاد می شود و همین طور هندوئیسم در تهران؛ پول های کلانی خرج می کنند که خبرهای موثقی از دانشجوهای خودم دارم که پیروان این فرقه ها هستند. خدای هندو زنده می آید ایران، هیچ کس متوجه این معنی نمی شود. خدا خودش می آید اینجا! و تبلیغ هندوئیسم می کند، من عکس او را دیده ام؛ مردم هم می روند بمبئی برای دیدن این شهرها، این ها در بُعد مردم عادی است و اگر متوجه نباشیم فردا در بُعد معرفتی هم گرفتار می شویم.
مختصات جهان را بشناسیم تا پدیدار شناسی خود را بر اساس آن شناخت استوار کنیم، همه‌ی این ها را که گفتم در واقعیتی به نام ایران مطرح شده است. یعنی با سرنوشت بلوک بندی ایران از بُعد معرفتی را در جهان امروز تبیین کنیم، الان بلوک بندی به شدت در حال به وجود آمدن است. 
پوتین که به ایران آمد مصاحبه ای با شبکه‌ی خبر کرد، جمله ای گفت که هنوز دارم به آن فکر می کنم؛ گفت محققین ما گفته‌اند آینده‌ی یهودیت، مسیحیت و اسلام در ایران معین می‌شود و به همین دلیل ایران برای ما به شدت مهم است که با آن رابطه داشته باشیم. اینکه او با ایران قرارداد نظامی سلاح های استراتژیک امضا می کند و بلوک بندی درست می کند برای این است که آینده‌ی یهود و مسیحیت در ایران تعیین می شود.
وظیفه‌ی ما خیلی سنگین است. دانشگاه امام صادق علیه‌السّلام باید بلوک بندی معرفتی ایران را تأمین کند، متأسفانه در دانشگاه های اسلامی یکی از این نقص ها که می بینیم همین است، یا نقص جهان پدیداری و و چارچوب نظریه ای یا نقص فهم مختصات جهان یا نقص واقعیت شناسی ایران، در دانشگاه امام صادق علیه‌السّلام ما غرب شناسی کار کرده ایم ولی اسلام شناسی هنوز خیلی مانده، البته تا حدودی کار کرده ایم؛ ولی ایران شناسی اصلاً کار نکرده ایم و مختصات ایران شناسی صفر بوده است؛ این دانشگاه نتوانست برنامه های کلان ایران را تولید یا حداقل به صورت علمی نقد کند.
ممکن است بچه های بسیج بریزند و شلوغ کنند و شعار بدهند (6) ولی این فایده ندارد؛ بچه های بسیج باید چارچوب تئوریک تولید کنند؛ مثل زمان جنگ موقعی که ما در دبیرستان بودیم و زمانی که در جنگ مغلوب بودیم و عراق جلو می آمد هیچ کس با ما کاری نداشت، بچه های مجاهدین خلقی به صدام فحش می دادند، همین بچه های توده ای به صدام فحش می دادند ولی لحظه ای که بچه های بسیج شروع کردند به عملیات جدی این ها بلند شدند و شروع کردند علیه نظام و انقلاب شعار دادن و هر چه که جلوتر رفتیم تندترش کردند که الحمد لله عملیات فتح المبین شد و در عملیالت بیت المقدس خرمشهر و دشت عباس آزاد شد. آن کاری که بچه ها اول کردند کار ایذائی بود؛ سه گام و پاتک زدن و شبیخون که ما آموزش دیدیم؛ ولی بعدش لشکرکشی کردیم و فتح فاو و پیروزی های کلان، آن ها را سر جای خودشان نشاند. کاری که الان ما داریم انجام می دهیم همین است، یعنی ما باید این سه قسمت را با هم انجام بدهیم.

http://t.me/savadeelmi
دانشگاه مفید در قم کاملاً غربی است و کاری به اسلام ندارد، در سمیناری که یکی از دوستان ما حضور داشت می گفت آمریکائی ها گفتند این جا که همان آمریکا است ما خیال کردیم این جا قم است، یعنی این قدر روشنفکر شدند که آمریکائی می گوید این جا یعنی قم، آمریکا است و چیزی جز آمریکا نیست.
فرهنگستان علوم اسلامی در قم هم غرب شناسی و هم ایران شناسی آن ضعیف است؛ اگر این سه (اسلام شناسی، ایران شناسی و غرب شناسی) با هم ترکیب شود تئوری سازی رخ می‌دهد. شک نکنید! نترسید! مثل بچه‌های بسیج در زمان جنگ که کسی باور نمی‌کرد بتوانند کاری انجام بدهند ولی دادند.

http://t.me/savadeelmi     

قسمت قبلی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:
1- منظور دولت نهم است.
2- جرج دبلیوبوش.
3- بهنام، جمشید، ایرانیان و اندیشه ی تجدد، تهران: فروزان، 1386.
4- منظور امیرعباس هویدا است.
5- ویلهلم واسموس، برای دیدن شرح حال جالبی از نبردهای او همراه خضر خان تنگستانی ر ک:
http://www.centralclubs.com/topic-t64902.html
6- منظور تشکیل جلسات مختلف سخنرانی، مناظره، هم اندیشی یا برگزاری دوره های مطالعاتی با موضوع تولید علم است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۴۱
عبدالهادی میرزایی

معرکه‌ی علم یهودی و علم مسیحی (1)


http://t.me/savadeelmi


گفتاری در علم دینی / سخنرانی دکتر ابراهیم فیاض (1)

بسم الله الرحمن الرحیم
این که 
علم دینی داریم یا نداریم، باید بگوییم که اصلاً علم غیردینی نداریم و این نکته تقریباً برای ما واضح است، این نکته فقط در تاریخ گم شده است. علمی که اکنون در جهان وجود دارد علم یهودی است و پشتوانه‌ی آن چارچوب و جهان‌بینی‌های یهودی است که همزمان بارنسانس در اروپا حاکم شد. رنسانس دینی است که از دل کلیسا با نوعی تفسیر یهودی ازمسیحیت بیرون آمد که جسمانیت بشر را بر روحانیتش حاکم کردند.
به این دلیل که خدا در جسم مسیح تجلی کرده پس مسیح نه فقط روحش مقدس است بلکه جسمش نیز مقدس است. به همین دلیل کلیسا شروع کرد پول دادن به مجسمه سازان مثل 
می‌کل آنژ یا لئوناردو داوینچی نقاش و یا رافائل نقاش تا دیوارهای کلیسا را به جسم‌های مقدس مزین کنند. شما اگر به کلیساهای دوره‌ی قرون وسطی بروی جای خالی در این دیوارها نیست؛ یا مجسمه یا نقاشی را مشاهده خواهید کرد. غالباً در ایتالیا نقاشی و در آلمان مجسمه است. مجسمه‌هایی برهنه البته بدون وجه جنسی؛ آن‌ها به عبارت دیگر می‌خواهند بگویند جسم مهم است از این رو به زیبا شناسی جسمانی روی آوردند. کلیسا مرده‌ها را به لئوناردو داوینچی می‌داد تا تشریح کند و تمام ماهیچه‌های آن‌را و زیبا شناسی تمام آن‌را به دست آورد و بتواند آن‌را تجسم دهد. در نقاشی‌های او که در کلیسای فلورانس بیش از سیصد نقاشی است، بر اساس آن حاکمیت جسم انسانی در بعد معنوی و دینی که از یهودیت به وجود آمده دیده می‌شود، یعنی تفسیری که از مسیحیت شد از همان اول جسمی و مادی بوده.
انتهای قرون وسطی در این رابطه بحثی مطرح شد که خدا انسان را به صورت خودش خلق کرد. «
خلق الله آدم علی صورته» که در بحث‌های عرفانی ما آمده که صور عرفانی به صور کلی ترجمه شده به «نفخت فیه من روحی» ولی آن‌ها تفسیر جسمی کرده‌اند. که خدا هم به همین شکل است پس جسم انسانی مقدس است. از این بحث وارد اومانیسم شدند یعنی تفسیر آن اومانیسمی که شما می‌بینید از همین تفسیر جسمانی انسان شروع شد. از تفسیر جسمانی خدا و تقدس بخشیدن به جسم انسانی که عرض شد در نقاشی‌ها و مجسمه‌ها تجلی کرد.
دوم: 
حس‌گرایی یهود است. یهود در همه چیز حسی عمل می‌کند، یعنی اصلاً انتزاعی نمی‌تواند کار کند. یهودیان ما در ایران یا خارج از کشور در علوم حسی بسیار قوی هستند مثل طب، بارها در تاریخ اسلام شنیده‌اید که برای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و علی علیه‌السّلام طبیب یهودی می‌آوردند، یهودیان به شدت با علوم تجربی محشور بوده‌اند؛ همین الان اگر نگاه کنیم یهودی‌ها از قبل از انقلاب هم طبیب‌های خوبی هستند و هم طلاسازهای خوبی، اکنون در شیراز طلا سازی آن‌ها یکی از بهترین طلاسازی‌ها است به همین دلیل که ملتی حس‌گرا هستند. در قرآن هم این مسأله بارها تأکید شده و از حس‌گرائی آن‌ها داستان ذبح گاو است. که خدا می‌فرماید یک گاو را ذبح کنید آن‌ها تا جزئیات و ریز ریز آن را نپرسند دست بر نمی‌دارند.
یهودیان نمی‌توانند کلی فکر کنند. چه گاوی؟ چه رنگی؟ چند ساله؟ و… این‌قدر ریز کردند که انگار نمی‌خواستند گاو را ذبح کنند. یا آن‌جا که می‌خواستند خدا را ببینند یعنی خدای نادیده را نمی‌خواهند و خدای حسی را می‌طلبند. یا جائی که گوساله سامری را به جای خدا عنوان می‌کنند یعنی نظام یهود بر همین علوم تجربی است و به شدت بر  
منفعت‌گرایی تأکید دارد.
اگر در 
تورات نگاه کنید انسان در مقابل خدا قوی است؛ «یدالله مغلوله» و خدا قدرتی در مقابل انسان ندارد. استعاره‌هایی در تورات به کار رفته که خدا با یعقوب کشتی می‌گیرد. این یعقوب است که خدا را دم صبح بر زمین می‌کوبد و در این بُعد انسان غالب بر خدا است و حتی خدا زمانی که می‌خواهد بر یهود نازل شود به شکل انسان نازل می‌شود و به شکل انسان در می‌آید. در تورات منفعت طلبی زیاد آمده؛ یهودیان بر اساس منافع‌شان احکام خدا را توجیه می‌کنند و آن‌را مخفی می‌کنند.
کل بحثی که به وجود می‌آید این است که دین خدا کنار برود و انسان جای آن بیاید؛ کل بحث 
اومانیسم هم همین است و علمی که تولید می‌شود ناظر بر علم تجربی و کاربردی است. یهودیان بعد از تغییر و تحولاتی که در اروپا ایجاد می‌شود از هلند در دوره‌ی کرامول به انگلیس می‌روند و در این کشور علم و ثروت آنگلوساکسونی به وجود می‌آورند که تا امروز در آن حاکم هستند.
عقلانیت آن‌ها تحت ملکه انگلیس و مجلس اعیان است و مجلس عوام و نخست وزیر صوری هستند. لردها که در مجلس اعیان هستند همان یهودی‌های اصلی در دوره‌ی کرامول هستند و تا الان یدشان در ید خانم ملکه است. همه‌ی کارها را به خوبی ردیف می‌کنند که اخیراً دوباره آثار این‌ها به خوبی آشکار شد. پس اگر در انگلستان انقلاب صنعتی می‌شود از علوم تجربی در می‌آید. لامارک و داروین و همه این‌ها از آن نظام یهودیسم معرفتی است و اروپای متصل (قاره‌ای) با این وضع مخالف هستند. آلمان و فرانسه با انگلیسی ها کاملاً مخالف اند که در فلسفه شان کاملاً معناگرا هستند، سعی می کنند مسیحیت همیشه تجلی پیدا کند.
البته آن‌ها با یک پروتستانتیزم عظیم رو به رو هستند که در شمال اروپای متصل زندگی می‌کنند، و این‌که آنجا در شمال همیشه یک جنگ جنوب و شمال هم در فرانسه و هم در آلمان به شدت بالا است. جنوبی ها در آلمان و فرانسه کاتولیک هستند که حاشیه کوه‌های آلپ و پشت کوه‌های آلپ را در بر می گیرد ولی ساکنان مناطق شمالی در آلمان و فرانسه پروتستان هستند که منبع علم تجربی و سرمایه داری صنعتی است؛ در جنوب غالباً کشاورزی است و آدمهایی به شدت معنویت گرا و کاتولیک هستند. آن ها انقلاب را علیه یهودی ها ایجاد کردند و با یهودی ها میانه‌ی خوبی نداشتند و نماد صلیب شکسته بر پرچم، که یک نماد شرقی میترائیسم و معبد شائول چین بود، را نماد خود برگزیدند. یادتان باشد که هیتلر هم یک کاتولیک بسیار متعصب از اتریش و گیاه خوار بود. اصلاً گوشت نمی خورد یعنی یک انقلاب 
کاتولیسیم علیه یهودیسم بود اینکه یهودی ها این قدر می ترسند این است که هیتلر هویت مذهبی داشت.
مثلاً همین نئومحافظه کاران آمریکا که هویت مذهبی 
صهیونیستی دارند با تفسیر جدیدی از پروتستانتیزم که به شدت یهودی است به میدان آمدند که ادامه پروتستانتیزم اولیه است؛ پس پروتستانتیزم تفسیر یهودی مسیحیت بود به وسیله لوتر و تفسیر عهد جدید به وسیلهعهد عتیق. این نکته را که عرض کردم مبنای تولید علم گردید در غرب، مبتنی بر پروتستانتیزم که تفسیر یهودی مسیحیت بود و زمینه ساز سرمایه‌داری یهودی شد.
اخلاق پروتستانتیزم که 
ماکس وبر این را در کتاب خود خوب کار کرده، (2) و شخص دیگری است به نام سومبارت که هم مباحثه‌ی وبر بود و کتابش به فارسی ترجمه شده (3) که دربارهسرمایه‌داری یهودی است که ایشان با وبر در همین مسأله اختلاف پیدا می کند و در ادامه از یکدیگر جدا می شوند. او معتقد شد که اصلاً یهودی ها بودند که سرمایه داری را به وجود آوردند و ربطی به پروتستانتیزم نداشت که خیلی اختلاف بین آنها واقع شد که خیلی با هم بد شدند و یهودی ها وبر را در این نکته بالا بردند و تئوری وبر را بالا بردند. بسیار به نفع شان بود، چرا که سبب مخفی شدن نقش یهود شد.
در حال حاضر اکثر دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی در دستان یهودی ها و سرمایه داری معرفتی است؛ اکثر اساتید و اکثر هیأت امنای دانشگاه ها یهودی هستند؛ اکثر رسانه های غربی و اکثر مراکز سرمایه داری و بانک ها به دست آن‌ها است؛ 
روچیلد در اروپا، راکفلر ومورگان در آمریکا و کل ساختارها در دست این ها است، و آنان می خواهند مخفی بمانند و نمی خواهند ظاهر شوند و اینکه سارکوزی که یک یهودی مجاری الاصل است، رئیس جمهور یک کشور کاتولیک می شود نکته ای معنادار است.
ما الان علمی داریم، علمی که پشتوانه اش سرمایه داری و چهارچوبش سرمایه داری است؛ حتی اقتصاد آن هم سرمایه داری است؛ روانشناسی آن بر اساس محرک و پاسخ است و یک بحث مکانیکی از انسان است؛ سیاست 
ماکیاولی در علم سیاست مقوله ای یهودی است و در بحث های دیگر که هر کدام را که نگاه می اندازید بحث های یهودی است.
تاریخ هم نشان داده که یهودیان کاملاً پشت این بحث ها هستند و اگر شما به روشنفکران نگاه کنید همگی یهودی و ضد مسیحیت بوده اند، مثل 
فویرباخ و هگل. هگل که ابتدا یهودی بوده و به بهانه ای ( خدای جبری یهود ) مسیحی شده که این که تا چه قدر مسیحی شده من نمی دانم، بعضی می گویند یهودی است و بعضی دیگر می گویند مسیحی است؛ برای من سؤال بود که او چه طور به فلسفه معرفتی مسیحی وارد شده و بعد متوجه شدم که او یهودی بوده و طی یک تغییر و تحول خودش را مسیحی کرده یا جا زده یا شده یا التقاطی بوده؛ من نمی دانم باید دقیق شد و اسناد را مطالعه کرد. او تاریخ گرایی یهود را با مسیح روح الله، ترکیب کرده و فلسفه پدیدار شناسی خود را تنظیم می‌کند.
ولی هر جا ما تفکر مادی و تفکر سکولار داریم یهودی ها حاکم هستند و هر جا برعکس، تفکر معنوی و چارچوبی معنوی داریم این جا مسیحی ها حضور دارند. مثل روانشناسی
گشتالت مسیحی که برخلاف روانشناسی تجربی مبتنی بر محرک و پاسخ بحث می کند؛ و نیز مثل هولیسم مسیحی ها (4) که در روش شناسی در مقابل اتومیسمی که یهودی ها به کار می برند آن روش را تجویز می کند. الان اتومیسم در دنیا حاکم است و مهندسی به این معنا که می گویند، یک مقوله یهودی است.
مسیحی‌ها فقط هارمونی را قبول دارند مثلاً این‌که آقای الهی قمشه‌ای از 
هارمونی می‌گویند، هارمونی مقوله‌ای از عرفان مسیحی است؛ البته ایشان با عرفان اسلامی با شیوه ای که خودشان دارند قاطی می کند و این بحث ها را مطرح می کند. هر چند عرفان اسلامی که عرفان ابن عربی باشد کاملاً یک عرفان مسیحی است که با اسلام قاطی شده؛ نتیجه اینکه عرفان ما غالباً به عرفان مسیحیت نزدیک می شود و به همین دلیل است که اصلاً به عرفای مسیحیت نزدیک می شود، خاقانی و خود حافظ که به مقوله های مسیحی نزدیک می شوند به این علت است که ریشه این ها به مسیحیت بر می گردد یعنی روانشناسی آن ها متفاوت است.
همین طور اقتصاد که اخیراً توانستند تنفس کنند و تئوری سازی نمایند، مثل پرفسور 
پیچ که چند بار از آلمان به ایران سفر کرده است. این ها در تئوری ضعیف هستند زیرا سرمایه داری با آن دانشگاه ها و مؤسسات تحقیقاتی، با پشتوانه تفکر یهودی تمام نظام های تئوریکی تولید می کند که به نفع خودش است.
مثلاً مسیحیت از زمانی که 
جهانی شدن مطرح شد از دوازده سال پیش یا بیشتر، یک پروفسور مسیحی از دانشگاه گریگوری ایتالیا به اینجا آمد. ایشان به شدت جهانی شدن را رد کرد؛ حتی از قرآن هم مثال آورد؛ آن ها به شدت بر ارتباطات میان فرهنگی تکیه می کنند و عقل میان فرهنگی را قبول دارند که در واقع بحث هائی است که در جنوب آلمان و ایتالیا است.
اما این ها که یهودی هستند همه جهانی شدن ( 
Globalization ) را قبول دارند و مرکز آن هم در نیویورک است. در قرآن هم آمده که یهودی ها در ذهن شان از همان اول به دنبال جهانی شدن بوده اند «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ» و اینکه در جای دیگر پس از «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ‌». منظور از کلمه ذکر در قرآن، تورات است که بعد از زبور آمده و در آن مقوله تفکر جهانی شدن در ذهن یهودی ها بوده و الان برای جهانی سازی علوم تجربی و علوم انسانی بلند شدند و ما متأسفانه هنوز عمق آن را نفهمیده ایم و فقط به طور سطحی در مورد آن بحث می کنیم در حالی که ریشه همه این ها از یهودیت است.
پس علوم فعلی که شما می‌بینید و باعث فساد در زمین شده «
بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ» این همان قصه‌ی علوم یهودی و علوم کاربردی یهودی است که ما آثار الزامی آن را می بینم و یهودی ها تا آخر دارند از این نظام معرفتی و علوم تجربی دفاع می کنند. شما دفاع پوپر را از علم و تکنولوژی جدید نگاه کنید که تا آخر عمرش دفاع کرد و حتی به خدائی که داشت شکاک بود. بحث هایی که در فلسفه‌ی علم خود دارد هر چه می گوید بوئی از عرفان یهودیدارد که وارد آن بحث نمی شوم.
پس ما علم غیردینی نداریم. الان محل دعوای ما بین علم یهودی و علم مسیحی است که متأسفانه ما در آن سرگرم شده ایم. هایدگری ها که همه آن ها آلمانی و کاتولیک هستند؛ به طور کلی پدیدار شناسان و آنهایی که ضد تمدن جدیدند دارای 
عقل مسیحی هستند و آن ها که در شمال اند مثل هگل، این ها عقل یهودی دارند و مقر آن ها هامبورگ است در شمالی ترین قسمت ها؛ اگر بخواهیم در جغرافیای معرفتی بحث کنیم بسیاری از این بحث ها برای ما روشن خواهد شد؛ هنوز هم جنوب آلمان به شدت معنویت گرا است و می خواهد علوم معنوی تولید کند یا علومی جهان پدیداری مثل جورج زیمل (5) و مارکس شلر (6)، این شخصیت ها همه جنوبی و معنویت گرا هستند و زمانی که می خواستند بحث معنوی کنند «شلر» و «زیمل» از یهودیت تغییر دین دادند و کاتولیک شدند یعنی نتوانستند جامعه شناس معنویت گرا یا علوم اجتماعی معنویت گرا بمانند مگر اینکه به مسیحیت و کاتولیسم گرویدند.
کتاب های ماکس شلر را در خفا نگه داشته اند و از نوشته های او به غیر از چند اثر او چاپ نشده و همه در موزه به صورت دستنویس نگهداشته می‌شود، جز چند اثر. من چند سال قبل که به نمایشگاه کتاب فرانکفورت رفته بودم موقعی که از مسئولین اطلاعات آنجا پرسیدم که کتاب های مارکس شلر کجا است، در کامپیوتر نگاه کرد گفت هیچ چیز نیست. خیلی جالب است نمایشگاه با این عظمت که سه روز نوزده میلیارد مارک ( 9/5 میلیارد دلار ) فروخت اثری از آثار شلر نیست.

http://t.me/savadeelmi
زیمل را هم به همین نحو مخفی نگه داشته اند و چندان مطرحش نکرده اند چون این ها منحرفینی بودند که نباید خیلی به آن ها آب و تاب می دادند ولی مارکس و هگل و بقیه را چه کار کردند! هر چه در اروپا به عقب تر برگردید و دقیق تر می شوید این ماهیت علوم امروزی که علم یهودی اند به خوبی آشکار می شود و همه افرادی که در این وادی هستند راه پیدا می کنند و هر کس در این وادی نیست عملاً سانسور می شود و در یک نوع بن بست گیر می کند و هیچ خبری از وی پیدا نمی شود.
در ایران معاصر روشنفکرترین ما فقط تفکر یهودی را مطرح می کند و هیچ گونه تفکر مسیحی مطرح نمی کند غیر از قلیلی که هایدگری هستند که در گوشه افتادند و غالباً در زیر فشار هستند، ولی اخیراً دارند بروز می کنند، مثل همین جلسه روشنفکرهای دینی که اخیراً در حسینیه ارشاد سخنرانی می کردند هم هایدگری ها تشریف داشتند هم پوپری ها؛ الان این دو قشر در حال اتحاد هستند. اتحاد تفکر غربی اعم از یهودی و مسیحی بر علیه تفکر اسلامی، که اگر ما نیز نباشیم ساختار و معرفت ما تحول پیدا می کند و این نکته بسیار مهمی است.
در این قصه اگر ما یعنی دانشگاهی مثل دانشگاه امام صادق علیه‌السّلام این طرح‌های کلان را نفهمد خودش هم می‌شود بازیگر میدانی که یهودی ها و مسیحی ها درست می کنند. یک روز به چنگ دامن یهودی ها می افتیم یک روز به چنگ دامن مسیحی‌ها و مجبوریم معرفت آنان را باز تولید کنیم؛ البته متأسفانه این کار تا به حال در دانشگاه رخ نداده و ما توجه به این قصه نداشته‌ایم.

ادامه دارد…

http://t.me/savadeelmi

قسمت بعدی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:

1- جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
2- ماکس وبر، اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری، مترجم: عبدالکریم رشیدیان، تهران: علمی و فرهنگی، 1385.
3- ورنر سومبارت، یهودیان و حیات اقتصادی مدرن، مترجم: رحیم قاسمیان، تهران: ساقی، 1384.
4- هولیسم، تمامیت باوری، کلیت باوری (
wholism ) در مقابل اتومیسم: جرئی نگری، خُرد انگاری.
5- گئورگ زیمل متولد 1858 برلین. فیلسوفی یهودی تبار است از او و درباره ی او به فارسی آثاری به طبع رسیده است از جمله:
گئورگ زیمل، مقالاتی درباره تفسیر در علم اجتماعی، مترجم: شهناز مسمی پرست، تهران: شرکت سهامی انتشار ( 21 دی، 1387 )، و: دیوید فریزبی، گئورگ زیمل، ترجمه: شهناز مسمی پرست، تهران: ققنوس: 1386.
6- ماکس شلر ( به انگلیسی:
Max Scheler) فیلسوف آلمانی و پدر جامعه شناسی معرفت، « کین توزی » تنها اثر ترجمه شده‌ی او به فارسی است ( ماکس شلر، کین توزی، مترجم: صالح نجفی، تهران: نشر ثالث، 1388.)؛ در مورد او در فارسی سه اثر موجود است:
ابوالقاسم ذاکرزاده، نفیسه حکمت، فلسفه مارکس شلر ( منطق دل )، تهران: الهام، 1387 و م. عطاریانی، مرضیه هاشمی، شلر، تهران: علی، 1388 و مقاله ای قدیمی: شلر. مارکس. “جامعه شناسی معرفتی ماکس شلر و هاواندیکو و …” ترجمه ی رکسانا بهرامی تاش. نامه ی علوم اجتماعی. تهران: دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران، دوره ی جدید. ش (2) 1368.

 

 

 

 

 

 

 

 

        


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۳۹
عبدالهادی میرزایی

منظور از «عالم متهتک» و «جاهل متنسّک» در سخن امام علی(ع) کیست؟

http://t.me/savadeelmi

پرسش

منظور از «عالم متهتک» و «جاهل متنسّک» در سخنی از امام علی(ع) کیست؟

پاسخ اجمالی

در کتاب غررالحکم، که بخشی از حکمت‌ها و سخنان حضرت امام علی(ع) را در خود جای داده، چنین آمده است: «ما قصم ظهری إلا رجلان عالم متهتّک و جاهل متنسّک‏ هذا ینفر عن حقّه بتهتّکه و هذا یدعو إلى الباطل بتنسّکه‏»؛[1] فقط دو شخص کمرم را شکستند؛ عالمی که از انجام گناه ابائی ندارد و نادانی که اهل عبادت باشد. آن عالم با ارتکاب گناهان، مردم را از دینداری فراری می‌دهد و این نادان، به خاطر جهلش،‌ مردم را به سمت باطل می‌کشاند.
روایتی به همین مضمون، از امام صادق(ع) نیز نقل شده است.
[2] در این روایت، از دو نفر نام برده شده است که موجب دور شدن مردم از دین و راه حق می‌شوند. این دو گروه عبارت‌اند از:
1. عالم متهتک: متهتک به کسی گفته می‌شود که از رسوا شدن باکی ندارد.
[3] طبیعتاً کسی که از رسوا شدن، ترسی نداشته باشد، از انجام هیچ خطا و گناهی ابایی ندارد. چنین افرادی، با اعمال ناشایسته خود، موجب بدبینی مردم نسبت به علم و دین می‌شوند، و آنان را دین‌گریز می‌کنند.
2. جاهل متنسک: یعنی شخص «نادانی» که اهل زهد و انجام عبادات است
[4] و در انجام عباداتش سخت‌کوش است.[5] چنین افرادی، ظاهری زیبا و فریبنده دارند ولی باطنی تاریک و خالی از نور علم و معرفت. درباره این‌که این اشخاص، چه طور موجب کشانده شدن مردم به سمت باطل می‌شوند، احتمالات مختلفی داده شده و تفاسیر متفاوتی ارائه گردیده است. برخی گفته‌اند که منظور از باطل، همان جهلی است که یک عابد دارد، و مردم به خاطر عباداتی که از او می‌بینند، به جهل او رغبت پیدا می‌کنند و آن‌را امر مثبتی تلقی می‌کنند.[6] برخی دیگر گفته‌اند که منظور این است که این فرد جاهل، به خاطر جهلش، موجب ایجاد بدعت در عبادات و دین می‌شود و مردم هم از او پیروی می‌کنند و به باطل کشیده می‌شوند. ممکن است که این دو نظریه، به یک موضوع اشاره داشته باشند. تفسیر دیگری می‌گوید: وقتی مردم، نادانی و جهل این شخص عابد را می‌بینند، نسبت به زهد و عبادات بی‌رغبت شده و راهی خلاف آنچه که او می‌رود طی خواهند کرد و در نتیجه از عبادات دوری خواهند کرد.[7]

 


[1]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، رجائی، سید مهدی،‏ ص 696، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.

[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 1، ص 208، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.

[3]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 780، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.

[4]. همان، ص 265.

[5]. فیض کاشانی، محمد محسن، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، محقق، مصحح، انصاری قمی، مهدی، ص30، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، 1371ش.

[6]. آقا جمال خوانساری، محمد، شرح بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق و مصحح: حسینی ارموی محدث، جلال‌الدین، ج 6، ص 98، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1366ش.

[7]. بحار الانوار، ج 1، ص 208.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۸ ، ۱۶:۳۷
عبدالهادی میرزایی